جیمین فیک زندگی پارت ۳۸#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۸#


رسیدم و دیدم جیمین هم از ماشین پیاده شده . ۴ سال پیش انگار یه پسر بچه بود ولی الان مردی شده . همینطوری به تیپ و چهره جذابش خیره بودم. واقعا دلم میخواست بغلش کنم و طعم لب هاشو بچشم . تو همین فکر و خیال بودم که با صدای جین به خودم اومدم.

جین: ات حواست کجاست
ات: اممم هیچی
جین: از این طرف

دستش رو گذاشت دور کمرم و راهنمایم میکرد به داخل.

ویو جیمین

وقتی از ماشین پیاده شدم نگاهی رو روی خودم حس کردم . نگاهم افتاد به ات و بعدش به لباسش. یه نیم تنه مشکی. از لباسش اصلا خوشم نیومد اما بازم جذاب بود. دیدم جین اومد سمتش و دستش رو گذاشته بود رو کمر ات.
دستی که به اموالم من دست بزنه قطعش میکنم.
.
رفتیم و روی گرونترین میز نشستیم . از سلیقه جین خوشم اومد خیلی جای باحا و خوبی بود . اهنگ پخش شد و ات داشت یک نفس کلی مشروب میخورد.

جیمین: خانم ات خیلی زیاد دارید میخوریدد
ات: به تو چه خائن( با حالت مستی )

با جملش شوکه شدم. اون فکر میکرد من خائنم ...
.
.
.
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید.
دیدگاه ها (۱)

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۸#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۹#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۷#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۶#

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط